آخرین مقالات

کجا به دنبال یک هم‌بنیان‌گذار بگردیم؟

کجا به دنبال یک هم‌بنیان‌گذار بگردیم؟

مقدمه

بیشتر استارت‌آپ‌های موفق، با مشارکت چند هم‌بنیان‌گذار توسعه یافته و به واسطه همکاری‌های تنگاتنگ این افراد، به مراحل قابل قبولی دست یافته‌اند. در واقع، یک هم‌بنیان‌گذار، با همفکری، تقسیم مسئولیت‌ها و همراهی خود، گذر از مسیر پرچالش کارآفرینی را ساده‌تر می‌کند. البته برای انتخاب یک هم‌بنیان‌گذار خوب، باید ویژگی‌های مهمی همچون مهارت‌ها، قابلیت کار در شرایط پر استرس و اهداف و ارزش‌هایی که آن‌ها در ذهن می‌پروانند را بررسی نمود. این‌ها مواردی هستند که در دو مقاله پیشین، با عناوین «چرا به یک هم‌بنیان‌گذار نیاز داریم؟» و «یک هم‌بنیان‌گذار خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟» به صورت مفصل مورد بررسی قرار گرفتند.

در مقاله پیش رو که به عنوان بخش دیگری از سلسله مقالات «هم‌بنیان‌گذار خوب» ارائه شده، به دنبال پاسخ به چند سؤال مهم هستیم: حالا که ویژگی‌های یک هم‌بنیان‌گذار خوب را می‌دانیم، این فرد را از کجا و چطور پیدا کنیم؟ چند درصد سهام را به او واگذار کنیم؟ و چه کسی باید مسئولیت مدیرعاملی را بر عهده بگیرد؟

 

از دوران مدرسه هم‌بنیان‌گذارتان را شناسایی کنید!

پس از آنکه ویژگی‌های لازم برای یک هم‌بنیان‌گذار را شناختیم، سؤال بعدی این است که کجا باید دنبال چنین فردی بگردیم؟ پاسخ این سؤال تا حدودی واضح است. بررسی را با افرادی شروع کنید که از قبل آن‌ها را می‌شناسید. حالت ایده‌آل، پیدا کردن فرد مناسب از میان دوستان و همکاران بوده و از قضا، بهترین زمان برای یافتن چنین فردی، وقتی است که هنوز به دنبال یک هم‌بنیان‌گذار و راه‌اندازی شرکت نباشید. هارج تاگار (Harj Taggar) که از همکاران شتابدهنده مشهور «Y Combinator» است، در این خصوص می‌گوید: «اگر به 10 یا 15 سال پیش بر می‌گشتم، به جای تلاش برای انتخاب یک ایده استارت‌آپی و سپس پیدا کردن هم‌بنیان‌گذارانی که با هم روی آن کار کنیم، فقط به دنبال افرادی می‌گشتم که با آن‌ها بتوانم پروژه‌ای را به سرانجام برسانم. بنابراین، اگر در مدرسه هستید، به اطرافتان نگاه کنید و ببینید چه کسانی در کلاس و مدرسه شما هستند، افرادی را که فکر می‌کنید برای کار روی یک پروژه جالب هستند، شناسایی کنید. این پروژه، لزوماً نباید ایده‌ای جهانی برای یک شرکت باشد، فقط افرادی را پیدا کنید که برایتان جالب هستند و آن‌ها را دوست دارید. نکته جالب این است که اگر از آن‌ها بخواهید روی پروژه‌ای با شما کار کنند، ترس و تعهد بسیار کمتری ایجاد می‌شود تا وقتی که مستقیماً از آن‌ها بخواهید تا با شما یک شرکت راه‌اندازی کنند. بنابراین اگر چنین چیزی از آن‌ها بخواهید، شانس بیشتری برای دریافت پاسخ مثبت خواهید داشت.»

چیز دیگری که در مورد پروژه‌ها بسیار خوب است، این است که می‌توانید با افراد مختلفی روی پروژه‌های مختلف کار کنید و بررسی کنید که چه افرادی را دوست دارید؟ چه نوع شخصیت‌هایی؟ از کار کردن با چه نوع افرادی لذت می‌برید؟ واقعاً در چه مهارت‌هایی خوب هستید و در نتیجه به چه نوع مهارت‌های مکملی نیاز دارید؟ حضور در محیط‌هایی مثل مدرسه، کالج یا دانشگاه، زمان واقعاً ایده‌آلی برای این کار است، زیرا شما توسط افراد زیادی احاطه شده‌اید که معمولاً اوقات فراغت قابل توجهی دارند و به همین واسطه، می‌توانید دور هم جمع شوید و روی چیزهایی که فکر می‌کنید سرگرم‌کننده هستند کار کنید. نکته مهم دیگر این است که همان پروژه‌هایی که شما در اوقات فراغتتان روی آن‌ها کار می‌کنید، اغلب یکی از بهترین منابع برای یافتن ایده‌های فوق‌العاده برای راه‌اندازی و ایجاد شرکت‌های بزرگ هستند. فیسبوک یک مثال واضح از این موضوع است؛ چیزی که وقتی مارک زاکربرگ دانشجوی کارشناسی در هاروارد بود، به عنوان یک پروژه شروع شد و اکنون در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین شرکت‌های جهان است.

البته مدرسه، کالج و دانشگاه تنها چند مثال هستند و شما محدود به این موارد نخواهید بود. برای مثال، اگر شما در شرکتی مشغول به کار هستید، به همکارانتان نگاه کنید و فهرستی از افرادی که فکر می‌کنید باهوش هستند، قابلیت‌ها و توانمندی‌های خوبی دارند و شما را تحت تأثیر خود قرار داده‌اند تهیه کنید و از آن‌ها بپرسید که آیا آمادگی کار کردن و وقت گذاشتن در عصرها یا آخر هفته‌ها را دارند. فیل لیبین (Phil Libin)، بنیان‌گذار «Evernote»، در این خصوص می‌گوید: «من سال‌ها و سال‌ها قبل از اینکه شرکتم را راه‌اندازی کنم، می‌دانستم که بالاخره روزی اقدام به چنین کاری می‌کنم و به همین دلیل، با افرادی دوست می‌شدم که فکر می‌کردم روزی می‌توانند یکی از هم‌بنیان‌گذاران آن باشند.»

 

حالا این فرد مناسب را از کجا پیدا کنم؟!

در بخش قبل، به حالت ایده‌آلی برای شناسایی و انتخاب یک هم‌بنیان‌گذار اشاره شد، اما اگر فرض را بر این بگذاریم که شما در حال حاضر تصمیم به راه‌اندازی یک شرکت گرفته‌اید و عزمتان برای این کار راسخ است و قبلاً چنین فردی را در فرایند ایده‌آل اشاره شده شناسایی نکرده‌اید، حالا باید چه کار کنید و چگونه باید شروع به یافتن این هم‌بنیان‌گذار کنید؟

شما هم باید اول با افرادی شروع کنید که آن‌ها را به خوبی می‌شناسید. البته مسئله‌ای که در بسیاری از موارد دیده می‌شود، این است که مردم واقعاً نمی‌خواهند راه‌اندازی شرکت را با افرادی شروع کنند که از پیش آن‌ها را می‌شناسند و برای این مسئله دلایلی هم دارند؛ برای مثال، آن‌ها نگران این هستند که شروع این کار منجر به تغییر رابطه‌های آن‌ها شود. اگرچه این نگرانی تا حدودی درست است، ولی وقتی تصمیم به راه‌اندازی شرکت گرفته‌اید، بهتر است درخواست خودتان را مطرح کنید و کار را در شرایط بهینه‌تری شروع کنید.

بنابراین، یک الگوریتم بسیار ساده برای یافتن هم‌بنیان‌گذار پیشنهاد می‌شود: فهرستی از افرادی تهیه کنید که آن‌ها را می‌شناسید، به آن‌ها نزدیک‌تر هستید و فکر می‌کنید هم‌بنیانگذاران خوبی خواهند بود. حالا از ابتدای فهرست شروع کنید و از تک‌تک آن‌ها بخواهید تا با شما یک قهوه بنوشند. با آن‌ها صحبت کنید و بپرسید که آیا حاضر به راه‌اندازی یک شرکت با شما هستند. در نهایت، یکی از آن‌ها هم‌بنیان‌گذار شما خواهد بود.

اگر از افراد فهرست پاسخ منفی دریافت کردید، از آن‌ها بپرسید که دوست دارند با چه کسی شرکت خودشان را راه‌اندازی کنند. این‌طور شروع کنید: «اگر قصد راه‌اندازی شرکتی برای خودتان داشته باشید، سه یا چهار نفری که به عنوان گزینه‌های برتر خودتان برای هم‌بنیانگذاری در نظر دارید و تلاش می‌کنید تا آن‌ها را برای همکاری متقاعد کنید، چه کسانی هستند؟» از آن‌ها بخواهید که یک معرفی کلی از این افراد داشته باشند و به این شکل، فهرست گزینه‌های در دسترس شما هم رشد می‌کند. شما می‌توانید با این افراد ملاقاتی داشته باشید و این الگوریتم را بارها و بارها تکرار کرده و از آن‌ها سؤال کنید که آیا دوست دارند هم‌بنیان‌گذار شما باشند و اگر پاسخ منفی دریافت کردید، پیشنهادات آن‌ها را هم به لیست خودتان اضافه کنید. با این کار، فهرستی از هم‌بنیا‌ن‌گذاران بالقوه را در دسترس دارید که اگرچه آن‌ها را از نزدیک نمی‌شناسید، اما با افرادی که با شما آشنا هستند، ارتباطاتی دارند.

آخرین توصیه‌ای که می‌توان برای یافتن یک هم‌بنیان‌گذار در نظر گرفت، این است که بیرون بروید و سعی کنید با افرادی ملاقات کنید که علایق مشابه شما دارند. این کار، تا حدودی شبیه داشتن یک زندگی اجتماعی است. بنابراین اگر یک مهندس هستید، در رویدادهای مختلف شرکت کنید؛ مثلاً در جلساتی که  سایر مهندسان هم در آن حضور دارند یا پروژه‌هایی که با مشارکت افراد مختلف انجام می‌شود، مشارکت داشته باشید. در فضاهایی مشغول شوید که دیگر مهندسان و گزینه‌های مناسب برای شما در آن‌ها حضور فعالی دارند و تلاش کنید تا ملاقات‌هایی با این افراد داشته باشید. اگر هم شما یک فرد فنی نیستید اما به این موارد علاقه دارید، باید در این قبیل رویدادها شرکت کنید تا افرادی را بیابید که به مسائل مورد علاقه شما علاقه‌مند هستند. برای بیرون رفتن و ملاقات با افرادی که علایق مشابه شما دارند، تلاش کنید. در دوران همه‌گیری کووید-19، گروه‌ها و انجمن‌های آنلاین زیادی بوجود آمده که می‌توانید به آن‌ها بپیوندید و از این پتانسیل‌ها نهایت استفاده را ببرید. در زمان‌های معمول هم که همیشه راه‌هایی برای یافتن افرادی با علایق مشابه شما وجود دارد. بنابراین، اگر دائماً به دنبال افرادی باشید که ممکن است یکی از ‌هم‌بنیان‌گذاران شرکت آتی شما باشند، شانس بالایی برای پیدا کردن فرد مناسب خواهید داشت.

 

چطور بفهمیم فرد مناسبی را یافته‌ایم؟

هنگامی که یک هم‌بنیان‌گذار بالقوه پیدا کردید، چگونه می‌خواهید آزمایش کنید و مطمئن شوید که هر دوی شما می‌خواهید با هم یک شرکت راه‌اندازی کنید؟ باید قبول کرد که شما در یک فرایند ایده‌آل قرار نداشته و در برخی نقاط، باید به نوعی جهش کنید و امیدوار باشید که به نتیجه خوبی می‌رسید. اما یک راه برای از بین بردن ریسک، این است که زمان زیادی را برای همکاری با یکدیگر اختصاص داده و برای خودتان ضرب‌الاجلی تعیین کنید که تا آن زمان، می‌خواهید به شرایط ایده‌آلی مثل داشتن یک «MVP»، یا یک نمونه اولیه، یا امتحان یک ایده، یا معرفی آن به برخی مشتریان و سرمایه‌گذاران و متقاعدسازی آن‌ها دست بیابید. این‌ها کارهایی هستند که معمولاً در زمان ثبت یک شرکت جدید یا آزمایش ایده جدید انجام می‌دهید. این کار را با هم انجام دهید و توافق کنید که در پایان این زمان، هر دوی شما یک گفتگوی صادقانه داشته باشید و تصمیم بگیرید که: «آیا هر دوی ما از کار کردن در این مورد لذت می‌بریم؟ و اگر چنین است، پس بیایید ادامه دهیم و جهش بعدی را داشته باشیم. و اگر جواب منفی بود، صادق باشید و بگویید بیایید هر کداممان راه خودمان را برویم».

اگر هر دوی شما درگیر تعهدات دیگری نیستید که البته شرایط غیرمعمولی است، مثلاً هر دو پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به دلیل این‌که تصمیم به راه‌اندازی شرکتی برای خودتان داشته‌اید به سراغ کار دیگری نرفته‌اید، پس با این کار همانند شغل تمام‌وقتتان رفتار کنید. با خودتان بگویید: «ما چند ماهی را کنار هم می‌گذرانیم. بیایید ایده‌ای را انتخاب کنیم که نسبت به آن‌ هیجان داریم و تا جایی که می‌توانیم برای ساخت نمونه اولیه آن پیشرفت داشته باشیم و مشتریانی را جذب کنیم». حتی اگر به دلیل دیگر تعهداتتان نمی‌توانید تمام‌وقت مشغول آن شوید، آن را شب‌ها یا آخر هفته‌ها دنبال کنید. البته باید مقداری از زمانی را که مختص کارهای دیگر است فدا نموده تا بتوانید زمان‌هایی را با هم کار کنید. هر چه تعداد دفعات و ساعات بیشتری را با هم برای ایده صرف کنید، حس بهتری خواهید داشت و می‌توانید تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهید شرکتی را با هم راه‌اندازی کنید یا نه.

 

تقسیم سهام میان هم‌بنیان‌گذاران

پس از این‌که مسیرهای قبلی را طی کردید و تصمیم گرفتید که با هم شرکتی تأسیس کنید، باید نکات مهمی را مطرح نموده و برای آن‌ها تعیین تکلیف کنید. تقسیم سهام و این‌که چه کسی مالک چه مقدار از شرکت است، اولین و مهمترین مسئله است. پیش‌فرض اولیه برای تخصیص سهام، 50/50 است؛ چراکه که هر دوی شما در نقطه شروع قرار داشته و هنوز چیزی ساخته نشده است؛ شما در مراحل اولیه شرکت هستید و هر دو مشارکت و انگیزه مساوی برای سخت کار کردن و رسیدن به نتیجه دارید، بنابراین دلیل زیادی برای انحراف از تقسیم 50/50 سهام در اوایل کار وجود ندارد. مسئله اساسی که در این نقطه باید حتماً حل شود، این است که مطمئن شوید هر دوی شما از تخصیص سهام راضی هستید و انگیزه لازم برای کار طولانی‌مدت در شرکت را دارید.

اگرچه در شرایط معمول، تقسیم 50/50 سهام چیزی معنا‌دار است، اما برخی مواقع فرضیات متفاوتی را هم باید در نظر گرفت. برای مثال، اگر شما مدت طولانی‌تری را در شرکت کار کرده‌اید، یا خودتان ریسک کار را تا حدودی حذف کرده‌اید و هم‌بنیان‌گذار در مراحل بعدی به شما پیوسته باشد، انحراف از 50/50 می‌تواند قابل درک باشد. اما مسئله مهمی که باید در نظر گرفت، این است که از نگاه کوتاه‌مدتی در این خصوص پرهیز شود. برای مثال، اگر به تنهایی شش ماه درگیر این کار بوده‌اید، کمی پیشرفت داشته و ایده را خودتان به دست آورده‌اید و حالا یک هم‌بنیا‌ن‌گذار عالی پیدا کرده‌اید، به این فکر نکنید که باید 70% سهام متعلق به شما باشد و تنها 30% به طرف مقابل برسد. استارت‌آپ‌ها یک بازی واقعاً بلندمدت هستند و آنچه شما را برنده می‌کند، گرفتن بهترین تصمیمات برای بلندمدت است. بنابراین، اگر یک هم‌بنیان‌گذار بالقوه عالی پیدا کرده‌اید که فردی کاملاً متعهد به موفقیت شرکت است، حتی با وجود اینکه خودتان کمی پیشرفت داشته‌اید، باز هم سهام 50/50 را در نظر بگیرید تا بتوانید آ‌ن‌ها را تا حد ممکن با انگیزه نگه داشته و از حضور فعالشان بهره ببرید.

 

چه کسی مدیرعامل شود؟

دومین چیزی که پس از اضافه شدن یک هم‌بنیان‌گذار خوب باید برای آن تصمیم‌گیری کنید، این است که چه کسی مدیر عامل شرکت شود. گاهی اوقات، این موضوع و بحث‌های پیرامون آن، به مکالمه‌های ناراحت‌کننده‌ای ختم شده و این می‌تواند به عنوان یک پرچم قرمز برای استارت‌آپ تلقی شود.

باید در نظر داشت که در اوایل کار استارت‌آپ و زمانی که فقط دو یا سه هم‌بنیان‌گذار وجود دارد، عنوان‌ها از نظر تأثیر بر کارهای روزانه و تقسیم مسئولیت‌ها اهمیت خاصی ندارند. در اوایل کار، همه شما کمی از کارهای مختلف را انجام می‌دهید و در این میان، کارهای غیرجذاب زیادی هستند که چه سمت مدیرعاملی داشته باشید و چه چنین سمتی نداشته باشید، ناچار به سروکله زدن با آن‌ها خواهید بود و فقط به این دلیل که شما یک عنوان مدیر عاملی دارید، نمی‌توانید از آن‌ها فرار کنید.

البته با کمی پیشرفت در کارها، اوضاع کمی تغییر می‌کند. برای مثال، اگر به مرحله فروش اولیه برسید، این مدیرعامل است که با مشتریان و کاربران شروع به صحبت نموده و برای متقاعدسازی آن‌ها تلاش می‌کند. در واقع، می‌توان گفت که این تنها تأثیر عنوان مدیرعاملی است. شخص مدیرعامل در زمینه ارتباطات خارجی با سرمایه‌گذاران اهمیت زیادی خواهد داشت. برای سرمایه‌گذاران، اهمیت زیادی دارد که یک رهبر و تصمیم‌گیرنده نهایی در جایگاه مدیرعاملی قرار داشته باشد. بنابراین، وقتی در حال ارائه به سرمایه‌گذاران هستید، بهتر است کسی که بیشترین صحبت را انجام می‌دهد و گفتگوها را رهبری می‌کند، سمت مدیر عاملی داشته باشد.

اما مشکل جایی است که هم‌بنیان‌گذاران با هم بر سر سمت مدیرعاملی شرکت اصطکاک پیدا می‌کنند و این می‌تواند مشکل بزرگی باشد. نمونه‌های این مورد، در شتابدهنده «Y Combinator» هم دیده شده است. هارج تاگار در این خصوص می‌گوید: «گاهی با دو هم‌بنیان‌گذار روبرو می‌شویم که هر دوی آن‌ها، با تمام وجود خواهان سمت مدیرعاملی هستند. این مسئله، در مصاحبه‌ها بسیار مشهود است؛ زمانی که دو نفر در مقابل هم قرار کرفته، صحبت‌های یکدیگر را قطع می‌کنند و در خصوص نکات ذکر شده توسط طرف مقابل زاویه کمی گرفته و سعی در توضیح و اصلاح آن‌ها دارند. این‌ها نشانه‌های واقعاً بدی هستند.»

پس با خودتان روراست باشید. اگر فکر می‌کنید که مدیرعامل شدن برایتان واقعاً مهم است و هر دوی شما چنین احساسی دارید، باید قبول کنید که هم‌بنیان‌گذاران خوبی برای یکدیگر نیستید. پس از دردها و مشاجره‌های بعدی دوری کنید. شما باید با کسی اقدام به راه‌اندازی شرکت کنید که به دست یافتن به سمت مدیرعاملی اهمیتی ندهد. در سوی دیگر ماجرا، اگر هر دوی شما نسبت به دستیابی به این عنوان بی‌تفاوت هستید، در طول مسیر می‌توانید فردی را که احساس می‌کنید برای این نقش مناسب‌تر است انتخاب کنید، حتی اگر زمانی در آینده این فرد تغییر کند.

 

پس از تعیین تکلیف برای تقسیم سهام و همینطور مدیرعاملی شرکت، زمان آن رسیده که کارها را رسمی کنید. رسمی کردن کارها، بدین معنی است که کارهای قانونی ثبت شرکت را انجام داده و یک توافق تخصیص سهام بین خودتان منعقد کنید. تخصیص سهام شرکت را نباید به صورت یکباره انجام داد. این کار باید در یک دوره زمانی مشخص انجام شود. برای این مسئله، الگوها و اسناد استانداردی وجود دارد که می‌توانید از آن‌ها استفاده کرد.

 

مرجع: «Y Combinator»

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.