آخرین مقالات

تجاری‌سازی فناوری؛ آیا ما همه‌چیز را یاد گرفته‌ایم؟

تجاری‌سازی فناوری؛ آیا ما همه‌چیز را یاد گرفته‌ایم؟

مقدمه

رشد و توسعه اقتصادی زمانی روی خواهد داد که نوآوری با کارآفرینی مصادف شود. با تصویب قانون بای- دال «Bayh-Dole» در سال 1980 میلادی، به دانشگاه‌های آمریکایی اجازه داده شد تا نتایج حاصل از تحقیقات و پژوهش‌های علمی خود را تجاری‌سازی نمایند. با این حال، تا اواسط دهه 1990 میلادی که دانشگاه‌ها به‌طور جدی بر روی تجاری‌سازی یافته‌های علمی خود متمرکز شدند، نتایج موفقیت‌آمیزی در این زمینه به دست نیامد. از این زمان بود که دانشگاه‌ها شروع به توسعه برنامه‌هایی نمودند که فرآیند تجاری‌سازی و کارآفرینی فناورانه را تسهیل نماید. با تمام تلاش‌های انجام گرفته، در حال حاضر نیز کاملاً مشخص نیست که چگونه می‌توان تحقیقات دانشگاهی را به بهترین روش وارد بازار نمود، به‌طوری که حداکثر منفعت اجتماعی نیز حاصل گردد. در واقع، کسب‌وکارها نیز با مسائل متعددی روبرو هستند که جنس و ماهیت بسیاری از آن‌ها مشابه چیزی است که دانشگاه‌ها تجربه می‌نمایند. در این مسیر پرسش کلیدی این است که: «آیا ما واقعاً این تجارب را آموخته‌ایم؟» برای پاسخ به این پرسش، در این مقاله سعی می‌گردد تا ادبیات مرتبط با کارآفرینی دانشگاهی از چهار منظر اصلی «تحقیقات دانشگاهی کارآفرینانه»، «ایجاد شرکت‌های جدید»، «بهره‌وری دفاتر انتقال فناوری «TTO»» و در نهایت «ساختار و زمینه محیطی که این فعالیت‌ها در آن روی می‌دهد»، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

یکی از مزایای فعالیت چندین ساله در محیط‌های علمی و آکادمیک، تحقیق و پژوهش بر روی یک شاخه محدود و متمایز بوده که به محقق اجازه می‌دهد با تسلط بر مفاهیم و مبانی علمی شاخه مذکور، کاربردهای مختلف پژوهش‌های انجام گرفته در دنیای واقعی را شناسایی نماید. به عبارت دیگر، با تمرکز بر چگونگی تجاری‌سازی نتایج تحقیقات علمی در محیط‌های پژوهشی و دانشگاهی، می‌توان درک بهتری از چگونگی تجاری‌سازی یک فناوری نوظهور به دست آورد. با دقت در ادبیات رایج میان محققین و صاحب‌نظران حوزه کارآفرینی، می‌توان دریافت که تجاری‌سازی فناوری را عموماً همراه با اصطلاحات متداولی نظیر «کارآفرینی فناورانه»، «انتقال فناوری» و «کارآفرینی دانشگاهی» به‌کار می‌برند. عنصر اصلی مشترک بین این اصطلاحات، فناوری بوده که فرآیند توسعه و معرفی آن به بازار از طریق مسیرهای زیر انجام می‌گیرد:

  • تجاری‌سازی از طریق یک استارت‌آپ، یک مجوز بهره‌برداری از فناوری و یا فروش آن
  • انتقال از طریق صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری
  • کارآفرینی از طریق یک استارت‌آپ یا یک شرکت سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر

با توجه به اهمیت فرآیند تجاری‌سازی یافته‌های علمی و تجارب دانشگاه‌ها در این زمینه، در این نوشته از اصطلاح تجاری‌سازی فناوری دانشگاهی «UTC»، جهت نشان دادن تمرکز تحقیق بر فناوری‌های توسعه یافته در دانشگاه‌ها استفاده خواهد شد. بایستی توجه داشت، هنگامی که از دانشگاه کارآفرین صحبت می‌شود، مجموعه گسترده‌ای از بازیگران، رفتارها، سیاست‌ها و ساختارهای موجود در دانشگاه مد نظر بوده که در نهایت یک سیستم تجاری‌سازی فناوری‌های توسعه یافته در دانشگاه را شکل می‌دهد. مرور اجمالی تحقیقات و پژوهش‌های انجام گرفته پیرامون چگونگی تجاری‌سازی فناوری در محیط‌های دانشگاهی، حاکی از این است که در خلال سال‌های 1982 تا 2005 میلادی، بیش از 178 مقاله در این خصوص انتشار یافته است که خود اهمیت موضوع را نشان می‌دهد. چهار جریان عمده تحقیقاتی در زمینه چگونگی تجاری‌سازی در دانشگاه‌ها عبارت است از: «تحقیقات دانشگاهی کارآفرینانه»، «ایجاد شرکت‌های زایشی جدید»، «بهره‌وری دفاتر انتقال فناوری» و «ساختار و زمینه محیطی فعالیت‌های انجام گرفته».

1- تحقیقات دانشگاهی کارآفرینانه

تا پیش از تصویب قانون بای دال در سال 1980 میلادی، دانشگاه‌ها بیشتر معطوف به دو کارکرد سنتی خود یعنی آموزش و پژوهش بودند. قانون بای دال که شاید بتوان آن را الهام‌بخش‌ترین قانون در نیم قرن اخیر آمریکا دانست، دانشگاه‌ها را مجاز به استفاده از فناوری‌های توسعه یافته و تبدیل آن به محصولات و خدماتی نمود که به جامعه سود می‌رساند. نکته کلیدی در این قانون، اعطای مالکیت بر فناوری و نتایج یافته‌های پژوهشی به محققین بود که انگیزه لازم جهت تجاری‌سازی را در محیط‌های پژوهشی و دانشگاه‌ها ایجاد می‌نمود. با مرور تحولات ناشی از تصویب این قانون، می‌توان به این نتیجه رسید که اولین واکنش دانشگاه‌ها به قانون یاد شده، ایجاد دفاتر انتقال فناوری «TTO» با هدف مدیریت فرآیند ثبت اختراع و صدور مجوزهای بهره‌برداری از آن است. (در سال 1980 میلادی، تنها 25 سازمان پژوهشی از دفاتر انتقال فناوری استفاده می‌کردند که این تعداد در سال 2004 میلادی به بیش از 230 مورد افزایش یافت.)

با توجه به این که بیش از نیمی از تحقیقات بنیادین صورت گرفته در آمریکا از طریق دانشگاه‌ها انجام می‌گیرد، استقبال دانشگاه‌ها از ورود به فضای کارآفرینی و درآمدزایی از طریق تجاری‌سازی فناوری، منجر به افزایش قابل توجه سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های تحقیق و توسعه «R&D» گردید. به‌ عنوان مثال در سال 2008 میلادی، دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی بیش از 48 میلیارد دلار صرف «R&D» و توسعه فناوری نموده‌اند. بدیهی است، این تغییر و تحول عمده، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اقتصاد ملی و رشد و توسعه اقتصادی کشورها خواهد داشت.

نکته کلیدی دیگری که در زمینه کارکرد نوین دانشگاه‌ها باید به آن توجه داشت، افزایش مبادلات مجوزهای بهره‌برداری از فناوری است که با گسترده شدن دامنه سیستم‌های حفاظت از حقوق مالکیت فکری و به خصوص سیستم پتنت، تشدید نیز شده است. تا پیش از معرفی نسل سوم دانشگاه‌ها تحت عنوان دانشگاه‌های کارآفرین، ابزار اصلی انتقال دانش و فناوری در محیط‌های پژوهشی، ترویج از طریق انتشار مقالات و برگزاری انواع کنفرانس‌ها و همایش‌های علمی بود. با این حال، با اتخاذ سیاست کسب منافع از نتایج تحقیقات علمی از سوی دانشگاه‌ها، که همراه با محافظت از دارایی‌های فکری از طریق ثبت پتنت و سپس صدور مجوزهای بهره‌برداری از آن صورت می‌پذیرد، فرآیند انتقال فناوری نیز دچار تغییرات اساسی شده است.

تصویب قانون بای دال و حرکت دانشگاه‌ها به سمت و سوی کارکرد نوین کارآفرینی و تولید ثروت، پیامدهای فراوانی داشته است که به برخی از آن‌ها در سطور پیشین اشاره شد. پرسش مهمی که ذهن را درگیر می‌نماید، این است که «پیامدهای این تغییر و تحولات از منظر کارکردهای سنتی آموزش و پژوهش چیست؟» به عبارت دیگر، آیا رویکرد کارآفرینانه دانشگاهی بر نوع تحقیقات و آموزش‌های مرسوم دانشگاهی نیز اثرگذار بوده است؟ در سال‌های اخیر، شواهد فراوانی از نزدیک شدن محققین و اساتید دانشگاهی به صنعت و دور شدن از فضای آکادمیک وجود دارد که نشان از تأثیر رویکرد کارآفرینانه و تجاری‌سازی فناوری در محیط‌های دانشگاهی، بر فضای آموزش و پژوهش دارد. البته، این تنها تأثیر دانشگاه‌های کارآفرین نیست؛ آمارها نشان می‌دهد تحقیقات کاربردی با افزایشی قابل توجه روبرو است که نشان دهنده تأثیر انگیزه کسب سود در تمایل محققین دانشگاهی به انجام تحقیقات مد نظر صنعت است. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر از صاحب‌نظران معتقدند که درآمدزایی حاصل از صدور مجوزهای بهره‌برداری از پتنت، هر دو نوع تحقیقات پایه و کاربردی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با افزایش بهره‌وری تحقیقات، موجب افزایش توجهات محققین به انجام تحقیقات جدیدتر خواهد شد.

2- نقش دانشگاه

از دیرباز، نقش دانشگاه‌ها بیشتر معطوف به آموزش بوده است. در ادامه، انجام تحقیقات و پژوهش‌های علمی با تمرکز بر تحقیقات پایه به عنوان کارکرد جدید دانشگاه‌ها مورد توجه قرار گرفت. این وضعیت ادامه داشت تا این که افزایش نقش فناوری در جامعه و انتظارات از دانشگاه‌ها برای همگامی با تغییرات موجود، منجر به تحرکاتی مبنی بر انجام برخی تحقیقات کاربردی مد نظر بازار و صنعت توسط دانشگاه‌ها گردید. با تصویب قانون بای دال و توجه شدید دانشگاه‌ها به درآمدزایی از نتایج تحقیقات علمی، کارکرد جدید دانشگاه‌ها مبنی بر کارآفرینی و تولید ثروت، وارد ادبیات مرتبط با این حوزه گردید. امروزه «مارپیچ سه‌گانه» به بازآفرینی و تبیین نقش دولت، صنعت و دانشگاه و وظایف هر یک از آن‌ها در مقابل دو نهاد دیگر می‌پردازد که خود نشان از اهمیت نقش دانشگاه‌ها در رشد و توسعه جوامع است. بر مبنای برخی تحقیقات انجام گرفته پیرامون نقش‌های اصلی دانشگاه‌ها، چهار مأموریت کلیدی این نهاد به این صورت تعریف شده است: «دانش به عنوان یک فضیلت بشری»، «دانش به عنوان یک فاکتور مولد»، «دانش به عنوان تأمین‌کننده خدمات دفاعی» و در نهایت «دانش در خدمت منافع عمومی جامعه». 

3- سیاست‌های دانشگاه

یکی از سیاست‌های اتخاذ شده از سوی دانشگاه‌های کارآفرین، تعریف اهداف مرتبط با تجاری‌سازی تحقیقات علمی است که می‌تواند جریان‌های درآمدی از طریق صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری برای شرکت‌های بزرگ و یا راه‌اندازی شرکت‌های استارت‌آپی کوچک را به همراه داشته باشد. برای یک دانشگاه، انتقال فناوری چند هدف بسیار مهم دارد:

  • حفظ دانشجویان و محققین مستعد از طریق انگیزه‌ها و پاداش‌های مرتبط با فعالیت‌های نوآورانه و تجاری‌سازی آن‌ها
  • تقویت مشارکت و همکاری‌های بین دانشگاه و صنعت که می‌تواند به جذب منابع جدید کمک نماید.
  • اثبات و تأیید اثربخشی تلاش‌های دانشگاهی در زمینه انتقال دانش

یکی از موارد مهم در زمینه سیاست‌های اتخاذ شده از سوی دانشگاه‌های کارآفرین، تمرکز بر بودجه تحقیق و توسعه است. اهمیت تخصیص منابع در فرآیند تجاری‌سازی تحقیقات از سوی بسیاری از محققین و صاحب‌نظران حوزه کارآفرینی و مدیریت مورد تأکید قرار گرفته است. آمارها نیز حاکی از این هستند که دانشگاه‌هایی که سرمایه‌گذاری وسیع‌تری در فعالیت‌های تحقیق و توسعه انجام می‌دهند، در صدور مجوزهای بهره‌برداری از فناوری و نیز ارزش دارایی‌های فکری تولید شده عملکرد موفق‌تری خواهند داشت.

4- محققین دانشگاهی؛ انگیزه، نیت و سرمایه اجتماعی

یکی از بحث‌های متداول در زمینه مأموریت و کارکرد سوم دانشگاه (کارآفرینی و تولید ثروت) این است که آیا دانشگاه‌های کارآفرین با خطر از دست دادن سیستم انگیزشی منحصر به فرد خود، مبنی بر تولید و توسعه دانش با هدف منفعت اجتماعی قرار دارند؟

بنا بر الزامات نهادی علم مدرن، شامل «جهانی‌سازی» (هر کس می‌تواند در توسعه دانش شرکت داشته باشد)، «کمونیسم» (نتایج علمی به سود همه مردم)، «بی‌طرفی» (محقق به جای سود شخصی به نفع علم و توسعه دانش عمل می‌نماید) و «شک و تردید سازمان یافته» (علم باید در معرض بررسی‌های دقیق و موشکافانه قرار گیرد.)، انگیزه و نیت محققین و دانشمندان در انجام تحقیقات علمی نباید تحت تأثیر انگیزه‌های اقتصادی و یا منافع شخصی قرار گیرد. در مقابل، نظریه اقتصادی نئوکلاسیک با تأکید بر انتخاب منطقی، تصریح می‌کند که بازیگران منطقی بر مبنای انگیزه‌های اقتصادی و نفع شخصی تصمیم می‌گیرند که این امر در مورد محققین نیز صدق می‌نماید. در مجموع، به نظر می‌رسد انگیزه محققین برای مشارکت در تحقیقات مختلف پایه و کاربردی، تحت تأثیر طیف وسیعی از عوامل و شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی اعم از منفعت عمومی، توسعه علمی صرف و یا تولید ارزش افزوده و تولید ثروت  قرار دارد.

نکته‌ای که در ارزیابی انگیزه و رفتار محققین و دانشمندان شاغل در محیط‌های آکادمیک بایستی مورد توجه قرار گیرد، ارزش‌های فردی محققین در تعیین چگونگی نگاه آن‌ها به مسئله تحقیقات صرف علمی و یا تجاری‌سازی تحقیقات است. بر مبنای تئوری‌های انگیزشی و روانشناسی اجتماعی محققین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که با وجود تأثیرگذاری انگیزه‌های متعدد بر رفتار تجاری محققین و نقش بی‌بدیل مشوق‌های اقتصادی در جهت‌دهی تحقیقات انجام گرفته، انگیزه‌های شناختی و معرفتی ذاتی نظیر لذت بردن از تحقیق و پژوهش، توسعه دانش با هدف منفعت عمومی و حتی توسعه دانش صرف، یکی از مهم‌ترین شاخص‌های تعیین رفتار محقق محسوب می‌شود. در واقع، با وجود تأثیر گرفتن محققین از کارکردهای نوین دانشگاه و انگیزه‌های ناشی از مشوق‌های مالی تجاری‌سازی تحقیقات کاربردی، هنوز هم بسیاری از آن‌ها خود را وامدار علم و متعهد به توسعه دانش در جهت خود علم و منافع اجتماعی می‌دانند.

5- ایجاد شرکت‌های جدید

شرکت‌های زایشی مبتنی بر تحقیقات «Research-based spinouts-RBSOs»، یکی دیگر از مظاهر دانشگاه‌های کارآفرین به شمار می‌آید. بنا بر مطالعات انجام شده، یک شرکت زایشی جدید، از سه عنصر کلیدی برخوردار است: «خروجی فرآیند زایش»، «آنچه که انتقال می‌یابد» و «ذینفعان شرکت». خروجی فرآیند مشخصاً تشکیل یک شرکت مبتنی بر فناوری است که ممکن است در تجاری‌سازی فناوری بسیار موفق باشد. در مورد آنچه که انتقال می‌یابد، معمولاً فناوری حاصل از تحقیقات انجام گرفته مد نظر است که البته می‌تواند توسط برخی موارد به اساتید و محققین دانشگاهی که یک استارت‌آپ را راه‌اندازی نموده و خود وارد فرآیند تجاری‌سازی فناوری می‌شوند، گسترش یابد. از دیدگاه ذینفعان، می‌توان دانشگاه، مخترع اصلی فناوری، توسعه‌دهنده فناوری جهت آماده‌سازی برای انتقال، کارآفرینی که شرکت جدید را راه‌اندازی می‌نماید و سرمایه‌گذارانی که در زمینه توسعه فناوری مشارکت می‌نمایند را به عنوان ذینفعان «RBSO» در نظر گرفت.

6- انتقال فناوری و دفاتر انتقال فناوری

یکی از فاکتورهای کلیدی در افزایش بهره‌وری انتقال فناوری، کارکرد مناسب دفاتر انتقال فناوری «TTO» است. این امر به خصوص در سال‌های اخیر که نقش نظام مالکیت فکری و سیستم پتنت در اقتصاد جهانی رو به فزونی نهاده است، موجب افزایش تمرکز دانشگاه‌ها و دیگر نهادهای پژوهشی، بر ارتقاء عملکرد دفاتر مذکور در زمینه ثبت اختراع و حفاظت از دارایی‌های فکری دانشگاه و مبادلات مجوزهای بهره‌برداری از پتنت شده است. بدیهی است، یکی از دلایل اصلی توسعه و گسترش دفاتر «TTO»، هموارسازی مسیر ورود به بازار برای محققین است.

بر اساس مطالعه‌ای که راجرز و همکاران در زمینه انواع روش‌های انتقال فناوری در محیط‌های آکادمیک انجام داده‌اند، روش‌های معمول شامل شرکت‌های زایشی، صدور مجوزهای بهره‌برداری از فناوری، همایش‌ها و جلسات، انتشارات و در نهایت توافقنامه‌های همکاری در فعالیت‌های تحقیق و توسعه بوده که مهم‌ترین آن‌ها از منظر تجاری، شرکت‌های زایشی «Spin Off» و صدور مجوزهای بهره‌برداری «Licensing» هستند. تمرکز دفاتر انتقال فناوری بر روی محافظت از دارایی‌های فکری دانشگاهی و ثبت پتنت، به دلیل اهمیت صدور مجوز بهره‌برداری در تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی و جذب سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر برای شرکت‌های زایشی و استارت‌آپ‌های تازه تأسیس، می‌باشد.

یکی از سؤالات مهم که می‌بایست به آن توجه نمود، اهمیت نقش ثبت اختراع در تجاری‌سازی فناوری است. بسیاری از محققین دانشگاهی که در ابتدای فرآیند تجاری‌سازی و ورود محصول به بازار هستند، با این استدلال که ثبت پتنت جزء اولویت‌های آن‌ها نیست و محدودیت‌های بودجه‌ای، اجازه تأمین هزینه‌های ثبت و انتشار پتنت را نمی‌دهد، از محافظت از دارایی‌های فکری خود طفره می‌روند. این در حالی است که بنا بر مطالعات انجام گرفته، عدم ثبت پتنت علاوه بر مشکلات ناشی از سوء استفاده و بهره‌برداری غیر مجاز از فناوری، می‌تواند جذب سرمایه‌های لازم برای توسعه فناوری را نیز با مشکل مواجه نماید. همین عوامل موجب شده است که محافظت از نوآوری‌ها و ابداعات از طریق سیستم پتنت، بخش مهمی از فرآیند تجاری‌سازی محسوب گردیده که عدم توجه به آن می‌تواند احتمال موفقیت در ورود به بازار را کاهش دهد.

بررسی نوع مجوزهای بهره‌برداری صادر شده از سوی دانشگاه‌ها نیز می‌تواند جالب توجه باشد؛ بر خلاف شرکت‌های بزرگ فناوری، صدور مجوزهای انحصاری بهره‌برداری از پتنت برای دانشگاه‌ها منفعت کمتری به همراه دارد. در واقع، یک موافقت‌نامه انحصاری استفاده از فناوری یا پتنت مرتبط با آن، می‌تواند موجب وابستگی دانشگاه به طرف بهره‌بردار گردد و ریسک موفقیت در تجاری‌سازی فناوری تا حدی افزایش یابد. روند موافقت‌نامه‌های منعقد شده در طی چند سال اخیر نیز حاکی از تمایل دانشگاه‌ها به صدور مجوزهای بهره‌برداری از پتنت به صورت غیر انحصاری است. این امر به سازگاری بیشتر با عدم قطعیت ذاتی فرایند تجاری‌سازی کمک خواهد کرد و می‌تواند سیگنال‌های بازار را از کانال‌های متنوعی به دانشگاه کارآفرین برساند.

 7- زمینه یا ساختار محیطی

منظر چهارم ادبیات دانشگاه‌های کارآفرین، به محیط زمینه‌ای تجاری‌سازی اشاره دارد که شامل پارک‌های علم و فناوری، انکوباتورها و شتاب‌دهنده‌های استارت‌آپی و شبکه‌های نوآوری ملی و منطقه‌ای است. شبکه‌های نوآوری یا به صورت کلی‌تر، اکوسیستم‌های نوآوری نوعی تعامل و در هم تنیدگی بین کارآفرینی و توسعه اقتصادی ایجاد می‌نمایند که کارایی و اثربخشی آن منوط به مشارکت مؤثر نهادهای پژوهشی نظیر دانشگاه‌ها، شرکت‌ها و صنایع بزرگ و کوچک و نیز دولت به عنوان نهاد تنظیم‌کننده و تعدیل‌کننده دیگر بازیگران خواهد بود. مواردی نظیر پارک‌های علم و فناوری و یا شتاب‌دهنده‌های استارت‌آپی، نهادهای رابط در نظام‌های نوآوری ملی و منطقه‌ای هستند که تجاری‌سازی فناوری و ورود محصول یا خدمت نهایی به بازار را تسهیل می‌نمایند.

با توجه به تعاملات خاص فناور و مخترعین به عنوان صاحبان ایده یا فناوری، سرمایه‌گذاران مخاطره پذیر به عنوان حامیان توسعه فناوری، انکوباتورها به عنوان تسهیل‌کننده ارتباط بین دو ذینفع دیگر ایفای نقش می‌نمایند. یکی از مزایای انکوباتورها در اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی، افزایش نرخ تجاری‌سازی تحقیقات علمی و بهبود فرآیند انتقال فناوری است که در مطالعات متعددی به آن اشاره شده است. اگر نوعی طبقه‌بندی کلی برای انکوباتورها قائل باشیم، می‌توان آن‌ها را از نظر کارکردی به سه نوع انکوباتورهای دانشگاهی، دولتی و خصوصی تقسیم نمود. در حالی که انکوباتورهای دانشگاهی بیشتر متمرکز بر ترویج و توسعه فرایند انتقال فناوری بوده، انکوباتورهای دولتی به دنبال اهداف توسعه اقتصادی در برخی خوشه‌های فناوری اولویت‌دار هستند. انکوباتورهای بخش خصوصی نیز بیشتر متمایل به حداکثرسازی بازده سرمایه‌گذاری و ورود سریع‌تر محصول یا خدمت به بازار هستند.

سیستم پیچیده کارآفرینی و تجاری‌سازی فناوری

تمامی تحقیقات در زمینه تجاری‌سازی فناوری و کارآفرینی دانشگاهی باید به سمت نوعی تعادل و کنترل متغیرهای اثرگذار بر کارایی و اثربخشی فرآیند تجاری‌سازی متمایل شود. با توجه به صنایع نوظهوری که مفاهیم رقابتی حال حاضر در آن‌ها تا حدی متفاوت از دیگر صنایع خواهد بود، استفاده از تجارب دانشگاه‌ها در زمینه توسعه فرآیند تجاری‌سازی فناوری، می‌تواند درک مناسبی از الزامات رقابتی نوین ایجاد نماید.

یک رویکرد نهادی به مفهوم کارآفرینی دانشگاهی، شناسایی و تعریف عناصر کلیدی مؤثر بر تجاری‌سازی فناوری است؛ بررسی تغییر و تحولات رخ داده در حوزه کارآفرینی دانشگاهی در طی نیم قرن اخیر و مرور تجربیات دانشگاه‌های موفق در تجاری‌سازی تحقیقات، بیانگر این مطلب است که پنج عنصر ساختار، سیستم، استراتژی، رهبری و فرهنگ، تشکیل دهنده چهارچوب دانشگاه کارآفرین هستند که این در مجموع مفهوم معماری کارآفرینانه را بسط و توسعه می‌دهد. بدیهی است، تفاوت بسیاری بین کارآفرینی دانشگاهی (انتقال فناوری و تجاری‌سازی یافته‌های علمی دانشگاهی) و دانشگاه کارآفرین (ایدئولوژی نهادی شامل سه کارکرد اصلی آموزش، پژوهش و اهداف اقتصادی) وجود دارد که در مفهوم معماری کارآفرینانه بایستی مد نظر قرار گیرد. 

روند تحقیقات و مطالعات آینده

یکی از مزایای بررسی ادبیات مرتبط با تجاری‌سازی فناوری‌های دانشگاهی، ایجاد درک و بینش از روند مطالعات و شناسایی نقاط تاریکی است که باید تلاش‌های تحقیقاتی خود را در آن نقاط متمرکز نماییم. این مطلب دقیقاً مشابه با مفهوم بازارهای مرزی و حاشیه‌ای «Market Niches» است که در بسیاری موارد می‌توانند در آینده به بازارهای عمده برای کارآفرینان بدل شوند. به عبارت دیگر، ما با برخی ابهامات و موضوعات تحقیقاتی مرزی و حاشیه‌ای «Research Niches» مواجهیم که باید با انجام مطالعات دقیق و کامل بر آن‌ها فائق شویم. در ادامه، با برخی از این موضوعات آشنا می‌شویم:

  • برای انتقال از کارآفرینی دانشگاهی به یک دانشگاه کارآفرین چه باید کرد؟
  • ارزیابی واکنش‌های دانشگاهی به ضرورت‌های کارکرد نوین کارآفرینی چگونه انجام می‌گیرد؟
  • فرآیند ارزش‌گذاری دارایی‌های نامشهود چگونه است و برای افزایش کیفیت اختراعات ثبت شده دانشگاهی چه باید کرد؟
  • نقش کارآفرینان در فرآیند ایجاد شرکت‌های زایشی دانشگاهی به چه صورت است؟
  • ارتباطات بین صنعت و دفاتر انتقال فناوری چه تأثیری بر فعالیت‌های تحقیق و توسعه دانشگاهی می‌گذارد؟
  • فعالیت‌های بازاریابی دانشگاه‌ها در آمریکا و اروپا چه تفاوت‌هایی دارد و نقاط ضعف و قوت هر یک کدام است؟
  • انگیزه‌های ذاتی محققین دانشگاهی در رفتار تجاری آن‌ها چقدر تأثیرگذار است؟
  • تأثیر ساختار سازمانی و اعتبار دانشگاه بر فرآیند انتقال فناوری چگونه است؟
  • میزان موفقیت شرکت‌های استارت‌آپی خارج شده از مراحل رشد و تکوین انکوباتورها چقدر است؟

 

مرجع:

Technology Commercialization: Have We Learned Anything?, Kathleen R. Allen, The Journal of Engineering Entrepreneurship, Vol. 3, No. 1, 2012.

 

http://nanomatch.ir/

 

 

 

1 پاسخ بهتجاری‌سازی فناوری؛ آیا ما همه‌چیز را یاد گرفته‌ایم؟

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.