آخرین مقالات

لزوم سرمایه‌گذاری دولت در چهارمین انقلاب صنعتی

لزوم سرمایه‌گذاری دولت در چهارمین انقلاب صنعتی

برای عصر خودروهای بدون سرنشین و ربات‌هایی که امور خانه‌داری را انجام می‌دهند آماده باشید. این پیغام از جانب مجمع اقتصاد جهانی در اوایل امسال به عنوان سرآغاز انقلاب جدید صنعتی اعلام شد. طبق آنچه که مجمع اقتصاد جهانی اعلام کرده است، چهارمین تغییر ساختاری در دویست و پنجاه سال گذشته در پیش روی ما قرار دارد.

اولین انقلاب صنعتی درباره آب و بخار بود. دومین انقلاب در مورد الکتریسیته و تولید انبوه بود. سومین مورد در اختیار گرفتن الکتریسیته و فناوری اطلاعات برای تولید اتوماتیک بود. حال نوبت به هوش مصنوعی، نانوفناوری، فناوری زیستی، دانش مواد، چاپ سه‌بعدی، و محاسبات کوانتومی برای ایجاد تغییر در اقتصاد جهانی رسیده است.

سرعت دستیابی به دستاوردهای موفقیت‌آمیز در طول تاریخ بی‌سابقه بوده است، چهارمین انقلاب صنعتی با سرعت بسیار بالایی در حال تحول است.

اما اگر این موارد واقعا طلوع یک عصر جدید هستند، به نظر می‌رسد فراموش کرده‌ایم قدرت تبدیل ایده به محصول را یاددآوری کنیم. شرکت‌های چندملیتی که منابع مالی مربوط به جلسات سالیانه مجمع اقتصاد جهانی در داووس (Davos) را بر عهده دارند لبریز از موجودی نقدی شده‌اند. سود‌های آن‌ها بسیار زیاد است. بازگشت سرمایه به بهترین نحو در دو دهه اخیر صورت می‌گیرد. تاکنون سرمایه‌گذاری بسیار کم بوده است. شرکت‌ها ترجیح می‌دادند تا سرمایه نقدی خود را حفظ کنند و یا آن را به سهام‌داران بازگردانند تا این که آن را بکار گیرند.

یک توضیح احتمالی برای احتیاط شرکت‌های بزرگ این است که کسب‌وکارها اوقات بدی را پیش روی خود احساس می‌کنند. برای مثال شرکت‌ها بازیابی جزئی از بحران‌های مالی را به عنوان یک مهلت کوتاه قبل از رکود اقتصادی در نظر می‌گیرند و مقداری از پول خود را ذخیره می‌کنند. هر شرکت انگلیسی که رویکرد ریسک‌گریزی را در پیش بگیرد، بهانه خوبی برای عدم ایجاد تغییر دارد.

اما این موضوع توضیح کاملا متقاعدکننده‌ای نیست. همان طور که اقتصاددان پاوول اورمرود (Paul Ormerod) در مقاله اخیرش در سیتی‌ای‌ام (City AM) اشاره کرده است، ذخیره پول توسط شرکت‌ها قبل از این که برکسیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) به یک مسئله تبدیل شود و بر تمام سرمایه‌داران در غرب، همانند انگلستان، تاثیر بگذارد به خوبی انجام می‌گرفت.

افرادی که اداره شرکت‌ها را بر عهده دارند باید اهداف کوتاه‌مدت را مدنظر قرار دهند و سهام‌داران را راضی نگه دارند.

در طی سال‌های پر از مشکلات پس از سقوط وال استریت (Wall Street Crash)، بخش خصوصی آمریکا در حال به پایان رساندن نقدینگی خود بودند. به اندازه‌ای که طی سال‌های 1930 تا 1934 به ذخیره منفی رسیدند (با کمبود مواجه بودند). نسل جدید مدیران اجرایی آمریکا به صورت متفاوتی وارد عمل شدند. ذخیره بخش خصوصی آمریکا از زمان سقوط نسبت به یک دهه قبل از آن بسیار بیشتر بوده است.

توصیف دیگری که برای این امر وجود دارد این است که افراد با استعدادی که اداره شرکت‌ها را بر عهده داشتند از اقدامات خود آگاهی کامل داشتند و منتظر زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری در چهارمین انقلاب صنعتی بوده‌اند. البته این توضیحات از آنجایی که طبق یکی از اصول اصلی در سرمایه‌گذاری، بیشترین سود از آن کسی است که اولین فرصت‌ها را از آن خود کند، کاملا قانع‌کننده نبود.

دلایل دیگری که به آن اشاره شد کمبود بودجه بوده است، شرکت‌هایی که نسبت به دیگران از مزیت‌هایی برخوردار بودند به سرمایه نقدی کمتری نسبت به زمان گذشته نیاز دارند و ترجیح می‌دهند که بیشتر سرمایه خود را در بانک نگه دارند مگر این که فردی با پیشنهادی بیش از حد معمول به سراغ آن‌ها بیاید.

اما توضیح واضحی برای تمام این موارد این است که مدیران شرکت‌ها توسط اهداف عملکردی کوتاه‌مدت و نیاز به راضی نگه داشتن سها‌م‌داران احاطه شده‌اند. تا سال 1980 سرمایه‌گذاری توسط بخش خصوصی آمریکا به متوسط 4 درصد از تولید ناخالص ملی رسیده بود درحالی که سود سهام متوسط 2 درصد از تولید ناخالص ملی بود.

در کشور انگلستان، طبق انتظارات و پس از آنالیزی که توسط گروه کپیتا (Capita) انجام شده بود، سال 2017 باید به سال رکورد تبدیل می‌شد و سهام‌داران می‌توانستند 33 میلیارد پوند را در سه ماهه دوم از سال برداشت کنند.

میلتون فریدمن (Milton Friedman) اظهار داشت که مدیران شرکت‌ها صحیح‌ترین اقدام را انجام داده‌اند. فریدمن بر افزایش ارزش سهام‌داران اعتقاد بسیار زیادی داشت.

افزایش ارزش سهام‌داران تنها به یک درصد از برترین‌های آن‌ها اختصاص پیدا کرد. آن‌ها 40 درصد از بازار سهام آمریکا و سود حاصل از پرداخت سود سهام را در اختیار خود دارند و همچنین بازار خرید و فروش سهام که قیمت‌ها را در وال استریت بالا می‌برد در اختیار آن‌ها می‌باشد. این افراد بسته‌های پرداختی خود را مملو از سهام (stock options) حق تقدم کرده‌اند بنابراین ثروت آن‌ها با افزایش میزان ارزش سهام شرکت و بسیار بیشتر از آن افزایش می‌یابد.

اما برای 99 درصد مابقی چه اتفاقی می‌افتد؟ این 99 درصد در چه جایگاهی از این جهان قرار دارند؟ کوتاه‌ترین پاسخ این است که آنچه از افزایش قیمت سهام به دست می‌آورند با سرمایه‌گذاری‌های ضعیف بی‌ارزش می‌گردد. کمبود سرمایه‌گذاری، توجیهی برای این که چرا بازیابی از دوران رکود بسیار مقرون به صرفه است ارائه می‌دهد، چرا کارایی بسیار پایین است، چرا متوسط درآمد در سطح ثابتی قرار گرفته و چرا رشد با افزایش میزان بدهی مشتریان همراه شده است.

نیازی به گفتن این موضوع نیست که این رخداد دقیقا مطابق آنچه که وعده داده شده بود نیست. زمانی که دت‌چریتس (Thatcherites) و ریگانیتس (Reaganites) کنترل آن را 40 سال پیش در اختیار خود داشته‌اند. پس از آن، مقصر هر رشد ضعیفی، اتحادیه‌های تجاری بسیار قدرتمند و ایالت‌هایی بودند که مخارج و دریافت وامشان بسیار زیاد بود. گفته می‌شد که سرمایه‌گذاری‌های خصوصی، با سرمایه‌های دولتی غیرقابل‌استفاده‌ای انباشته شده‌اند. دولت‌هایی که مجبور به قرض‌گرفتن، به دلیل انجام پروژه‌های شخصی بودند، نرخ سود بازار را افزایش می‌دادند. این کار باعث می‌شد تا سرمایه‌گذاری برای بخش بزرگی از کارآفرینان با جذابیت‌ کمتری همراه باشد.

این توضیح برای مدت زیادی قابل‌قبول باقی نماند. نرخ سود رسمی و نرخ سود موجود در بازار برای یک دهه بسیار پایین بود. اتحادیه اصناف با ورشکستگی روبرو شدند. صنایع ملی به سمت خصوصی‌‌شدن پیش رفتند. بنابراین سرمایه‌گذاری در کجا باید صورت پذیرد؟

زمانی که به روزهای سخت باز می‌گردیم، یک حق اجتماعی ضعیف برقرار بود. شرکت‌ها تنها بخش کوچکی از سود خود را به سهام‌داران اختصاص می‌دادند اما بخش اعظمی از آن را سرمایه‌گذاری می‌کردند. سرمایه‌گذاری بیشتر منجر به بهره‌وری بیشتر می‌شد که در نتیجه موجب تامین مالی برای حقوق بالا، مطالبات بالا و سود شود. سرمایه و کارگر هر دو از این ساختار سود می‌برند.

مدل جدید بخش‌هایی از میوه‌های نارس را به صورت نامتناسبی به یک درصد از سهام‌داران اختصاص می‌دهد - شباهت چندانی به مدل قبلی ندارد، از این موضوع مطمئن باشید که، با توجه به تمام معیارهای اساسی سرمایه‌گذاری، استانداردهای زندگی، بهره‌وری نرخ رشد در حال حاضر کمتر از زمانی است که فریدمن و تادیب‌وی کنترل اوضاع را بر عهده داشتند. آنچه که وعده داده شده بود عصر طلایی جدیدی از نظام سرمایه‌داری بود. آنچه که در نهایت تحویل داده شد جهانی در آستانه رکود سکولار بود.

اگر نوآوری در حال حرکت با سرعت بالایی است (که بدین صورت نیز می‌باشد) و شرکت‌ها ذخیره نقدی در بانک دارند (که دارند)، راه‌حل ساده موجود انتظار تا زمانی است که کارآفرینان آنچه را که غریزه درونی می‌نامند مجددا کشف کنند. راه‌حل دیگر در مورد دولت‌مردان است که بگویند آنچه که وجود دارد کافی است. با وجود کمترین هزینه‌هایی که در نرخ سود تسهیلات وجود داشته است و تخفیفاتی که در مالیات شرکت‌ها وجود دارد، بخش خصوصی در چهارمین انقلاب صنعتی سرمایه‌گذاری نخواهد کرد و بخش دولتی این کار را انجام می‌دهد. طبق نظریه بانک سرمایه‌گذاری ملی انگلستان، کارآفرینانی هستند که واقعا هرگز کارآفرین نبوده‌اند و فرصت‌های آن‌ها در حال اتلاف می‌باشد.

منبع:

https://www.theguardian.com/business/2017/jul/16/governments-have-to-invest-in-the-fourth-industrial-revolution

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.