آخرین مقالات

پنج نقش کلیدی در استارت‌آپ‌های مبتنی بر فناوری

پنج نقش کلیدی در استارت‌آپ‌های مبتنی بر فناوری

مقدمه

یکی از ویژگی‌های مهم کسب‌وکارهای استارت‌آپی، عدم وجود ساختار مشخص و رویه‌های سازمان یافته‌ای است که در شرکت‌های بالغ وجود دارد. به عبارت بهتر، یک شرکت بالغ را می‌توان به بخش‌های نسبتاً استانداردی اعم از منابع انسانی، مالی، تولید و عملیات، بازاریابی و فروش و ... تقسیم نموده که عملاً وظایف و فرآیندهای از پیش تعیین شده‌ای برای هر یک از این قسمت‌ها تعریف شده است. اما در یک استارت‌آپ، صرفاً گروهی از افراد خوش‌فکر و صاحب ایده حضور دارند که می‌خواهند وارد مسیری مهیج برای کارآفرینی شده و ایده نوآورانه خود را به واقعیت بدل کنند.

در یک استارت‌آپ تازه شکل گرفته، بنیان‌گذار و صاحب ایده، هم نقش مدیرعامل را ایفا نموده و هم در نقش کارمند ابراز وجود می‌نماید؛ حتی ممکن است همین فرد جارو را برداشته و تمیزکاری دفتر کار را بر عهده بگیرد. به این موارد، بایستی مجموعه‌ای از کارهای متنوع دیگر مانند مصاحبه با کاندیدهای جدید برای جذب در شرکت و یا مذاکره با سرمایه‌گذاران برای جذب سرمایه را هم بیفزایید تا به پیچیدگی‌های کارآفرینی استارت‌آپی بهتر پی ببرید. با این حال، استارت‌آپ‌ها هم مانند هر کسب‌وکار دیگر، باید کم‌کم ساختار خود را، هر چند کوچک و محدود، شکل داده و نوعی تقسیم وظایف را به اجرا در آورند.

در این نوشتار، به پنج نقش کلیدی در استارت‌آپ‌ها اشاره خواهد شد. باید دقت داشته باشید که بسیاری از استارت‌آپ‌ها در مسیر تحقق ایده انقلابی خود شکست می‌خورند و تنها تعداد کمی از آن‌ها هستند که این مسیر را با موفقیت طی می‌کنند. از بین این استارت‌آپ‌های موفق، همه چیز به تیم کاری بستگی داشته و عملاً دایره نفوذ موفقیت‌ها به اندازه پتانسیل‌های تیم کاری خواهد بود. پس باید سعی کنید تا با تمرکز بر نقش‌های کلیدی مورد نیاز در استارت‌آپ، یک تیم کاری خبره و متخصص ایجاد نمایید.

 

1. مدیرعامل یا «رؤیا‌پرداز» کسب‌وکار

مدیرعامل یا مدیر ارشد اجرایی (Chief Executive Officer-CEO)، معمولاً رهبر تیم استارت‌آپی است. با این حال، این موضوع بدین معنا نیست که مدیرعامل لزوماً حقوق بیشتری دریافت نموده یا دارای سهام بیشتری در اختیار خواهد داشت. به عبارت ساده، مدیرعامل، رؤیاپرداز و عامل هدایت کسب‌وکار به سوی موفقیت است. او کسی است که اشتیاقی فراتر از انتظار هر فرد دیگر داشته و با قدرت رهبری خود، دیگران را متمایل به پیروی از یک مسیر از پیش تعیین شده می‌کند.

قبل از این‌که کسی ایده اصلی و موفقیت احتمالی آن را باور نماید، این مدیرعامل است که بایستی به آن ایمان داشته باشد. هر استارت‌آپ موفق، باید بهترین «رؤیاپرداز» ممکن را در خود جای داده و سپس به ساختن تیمی حول وی فکر کند. یک مدیرعامل صرف نظر از این‌که چه کسانی ایده را به سخره گرفته یا محکوم به شکست می‌دانند، به موفقیت نهایی ایمان داشته و همین اعتقاد کامل، اعتماد به نفس تیم را افزایش داده و قدرت مقابله با شکست‌های مقطعی و فراز و نشیب‌های پیش رو را تقویت می‌نماید.

 

2. مدیر تولید یا تعیین‌کننده چشم‌انداز کسب‌وکار

چشم‌انداز روشن و شفاف، مهم‌ترین چیزی است که هر استارت‌آپ مبتنی بر فناوری باید از همان ابتدای کار ایجاد کند. اساساً این کار بر عهده مدیر ارشد تولید (Chief Product Officer-CPO) خواهد بود، فردی که محصولات و خدمات کسب‌وکار را بهتر از بقیه می‌شناسد و قادر است با شناسایی دقیق مشکلات تولید، راه‌حل‌های مختلف را برای رفع آن‌ها پیدا نماید.

مدیر تولید، دقیقاً شبیه به یک تدوین‌گر چشم‌انداز، یک هدف آرمانی قوی و حتی بالاتر از پتانسیل فعلی را برای کسب‌وکار مشخص نموده و آن را برای دیگر اعضای تیم بیان می‌کند. اما این تعریف ذهنی و رؤیاگونه کافی نبوده و مهم‌تر از هر چیز دیگری، او باید بداند که چگونه می‌توان این چشم‌اندازهای تعریف شده را به واقعیت تبدیل نمود. باید به این نکته مهم توجه داشت که موفقیت در این بخش، به معنای تسخیر ذهن و قلب افراد (داخل و خارج از استارت‌آپ) می‌باشد.

درست است که همه استارت‌آپ‌ها و به‌ویژه آن‌هایی که در حوزه فناوری فعالیت می‌کنند، با موانع فنی زیادی روبرو هستند، اما برای باور داشتن به هدف آرمانی و عدم سقوط آن به یک چشم‌انداز نازل‌تر، باید کسی وجود داشته باشد که بتواند این مأموریت را پایه‌گذاری نموده و مسیر موفقیت را برای آن هموار نماید. این وظیفه، بر عهده مدیر تولید خواهد بود.

 

3. مدیر فناوری یا «مجری» کسب‌وکار

مدیر ارشد فنی (Chief Technical Officer-CTO)، بیشتر بر جنبه فناورانه کسب‌وکار تمرکز داشته و این سمت به عنوان یکی از ارکان کلیدی کسب‌وکارهای نوپا محسوب می‌شود. به دلیل سطح پیچیدگی فناوری‌های فعلی و وابستگی‌های چندوجهی بین فناوری‌های مختلف در یک سیستم یا محصول جدید، لزوم نیاز به یک مدیر ارشد فناوری در یک استارت‌آپ مبتنی بر فناوری کاملاً بدیهی خواهد بود. «CTO» عمدتاً با مشکلات و مسائل فنی سر و کار داشته و باید با رفع و رجوع سریع آن‌ها، کاری بیش از رؤیاپردازی مرتبط با مدیرعامل و مدیر تولید انجام دهد.

مدیران فناوری، به‌عنوان معماران نوآوری در سازمان‌ها شناخته شده که می‌توانند پلی برای موفقیت از دیدگاه توسعه ایجاد نمایند. آن‌ها موتورهایی هستند که کل عملیات راه‌اندازی محصول یا خدمت جدید را فعال نگه داشته و عملاً نیروی محرکه نوآوری به‌عنوان مزیت رقابتی اصلی استارت‌آپ‌ها به شمار می‌روند. در کنار وظایف مستقیم فنی، مدیر فناوری مسئول استخدام افراد جدید برای توسعه فناوری شرکت، تکمیل مهارت‌های جدید در حوزه فنی برای توسعه نوآوری‌های جدید و حتی حضور در فرآیندهای مرتبط با بازاریابی فناوری و محصول است.

 

4. مدیر فروش یا «اغواگر» کسب‌وکار

هر استارت‌آپ موفقی، به یک اغواگر همه فن حریف برای فروش محصول یا خدمت تولید شده نیاز دارد. این وظیفه بر عهده مدیر ارشد فروش (Chief Sales Officer-CSO) بوده و هدف وی و تیم زیرمجموعه‌اش، متقاعد ساختن بازار و مشتریان بالقوه برای خرید محصول نهایی است.

موفقیت یک کسب‌وکار را با چه می‌سنجند؟ یک استارت‌آپ را چه زمانی می‌توان موفق نامید؟ احتمالاً با این جمله موافقید که ایده باید به محصول یا خدمت تبدیل شده و در بازار به فروش برسد تا بتوان استارت‌آپ را موفق دانست. مدیر فروش، همان فردی است که مسئولیت تبدیل یک ایده درخشان به سود تجاری را بر عهده دارد. همین جمله به خوبی نقش کلیدی مدیر فروش را در کسب‌وکارهای استارت‌آپی مشخص می‌سازد.

باید دقت داشت که در ابتدای کار، استارت‌آپ نه به یک مدیر فروش، بلکه به یک فروشنده نیازمند است. اما این فروشنده باید بسیار خلاق، خوش‌فکر در تبلیغ و ارائه محصول و دارای ذهنی وسیع و آماده برای روزهای موفقیت باشد. شاید بتوان گفت که موفقیت استارت‌آپ به همین تلاش‌های اولیه فروشنده وابسته است، فردی که با ساختار یافتن کسب‌وکار و توسعه تیم کاری، به مدیر فروش شرکت مبدل می‌شود.

 

5. مدیر بازاریابی یا معمار کسب‌وکار

آنچه هر مدیر ارشد بازاریابی (Chief Marketing Officer-CMO) باید بداند، ارائه محصول یا خدمت استارت‌آپ در  قالب منحصربه‌فردترین محصول موجود در بازار و انتشار خلاقانه آن به بهترین شکل ممکن است. برخی مدیر استراتژی یا مدیر فناوری را معمار سازمان می‌دانند، اما با توجه به نقش کلیدی بازاریابی در موفقیت استارت‌آپ‌ها، شاید بتوان مدیر بازاریابی را هم معمار کسب‌وکارهای نوپا دانست. از این منظر، یک «CMO» با گرد هم آوردن راهکارهای ابداعی و عرضه خلاقانه آن‌ها به مخاطبین، موفقیت کسب‌وکار را رقم می‌زند.

متأسفانه، بازاریابی از جمله تلاش‌هایی است که بسیاری از استارت‌آپ‌های فناوری در مورد آن کوتاهی می‌کنند. همین امر باعث می‌شود تا استارت‌آپ‌ها در اولین تماس خود با مخاطب شکست خورده و به کلی ناامید شوند. اما اگر مدیر بازاریابی بتواند یک ایده متوسط ​​را به‌عنوان منحصربه‌فردترین ایده بیان کند، همه چیز عوض خواهد شد. ایده‌ای که صنایع را مختل کرده و به مصرف‌کنندگان کمک می‌کند تا خدماتی را کشف کنند که همیشه به آن‌ها نیاز داشته اما نمی‌دانستند که وجود دارند.

 

در کنار این پنج نقش کلیدی و مهم، خالی از لطف نیست که به یک نقش جانبی و مهم دیگر هم اشاره کنیم. در دنیایی پر از استارت‌آپ‌ها و ایده‌های مختلف، باید فردی وجود داشته باشد که بداند چگونه طناب‌ها را بکشد، نقطه‌ها را به هم متصل کند و هنگام معرفی ایده، تا حد امکان فریاد بزند. این نقش بر عهده روابط عمومی یا «اتصال‌دهنده» کسب‌وکار است. در حالت ایده‌آل، مدیر روابط عمومی دارای دانش زیادی در حوزه بازاریابی و ارتباطات بوده و با تلفیق آن‌ها، به کسب‌وکار در شبکه‌سازی، فروش، تأمین منابع و حتی جذب سرمایه کمک می‌کند.

 

مراجع: «Brainhub» و «Commerce»

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.